فردا برای من یک روزه بزرگه
فردا برای من سر اغاز یه تحول عظیم توی زندگیمه
فردا برای من یک روز قشنگه
فردا خیلی چیزا توی زندگی من عوض میشه
فردا من از یک دریچه دیگه دنیا رو می بینم
یک دریچه شفاف و واضح و روشن بدون هیچ تاری
از فردا همه می تونن شادی و خنده و شیطنت رو از توی چشم های من ببینن
شاید از فردا من دنیا رو یه جور دیگه ببینم
شاید بقیه من رو یک جور دیگه ببینن
خدا هستی مگه نه؟؟
امیدوارم همه چی به خوبی پیش بره و مشکلی پیش نیاد.
من استرس ندارم.
من نمی ترسم .
من خیلی خوشحال هستم .
من محکم و قوی و شجاع هستم .
خدایا خودم رو به دست های تو می سپارم.
نمی دونم تا حالا ادمی رو دیدن که تمام امید ها و ارزو هاش برای اینده اش رو یکباره از دست داده باشه؟ادمی که تمام نقشه هاش نقش بر اب شده و هدفهاش رو از دست داده باشه؟
ادمی که هیچ تصمیمی برای اینده اش نداره؟ادمی که نمی دونه چی به سرش قراره بیاد! ادمی که حتی نمی دونه از این زندگی چی می خواد !
اگه ندیدین یک عدد قاصدک با این مشخصات در خدمت شماست .
تا حالا خودم رو اینجوری ندیده بود. تلاشم برای عوض کردن روحیه ام تقربیا بی نتیجه است.
رفتم ازاد رو ثبت نام کردم (هرچند فقط یه پوشه دادن گفتن تکمیلش کنین و ۴ مهر بیارین) خیلی ها بهم گفتن برو پیام نور چون مدرکش سراسریه ولی من چون اونجا رو حق خودم نمی دونم حاضر نیستم پامو بزارم و اینکه رشته ازادم خیلی بهتره هرچند که جفتش روانشناسی هستش ولی روانشناسی صنعتی هم تخصصی تر و هم جدید تر هستش.
چند روزه که هی از طرف دوستای قدیمی سوپرایز می شم .
تقریبا همگی داریم می ریم دانشگاه ازاد ، نمی دونم این بومی سازی چرا واسه ما جواب نداد اون وقت خیلی از شهرستانی ها که تهران قبول نشدن فکر می کنن که ما همه داریم می ریم بهشتی و شریف و علامه
این سهمیه ۷۰ درصدی اقا پسرا واقعا حق دختر ها رو ضایع کرد سپیده با ۱۲۰۰ ریاضی مکانیک زنجان قبول شد و امیر حسین با ۳۰۰۰ مکانیک امیر کبیر قبول شد یکی دیگه با ۸۰۰ تجربی پزشکی زنجان فقط مریم خیلی خوب قبول شد با ۱۴۰۰ انسانی مدیریت کسب و کار های کوچک(کار افرینی) دانشگاه تهران .
من نمی دونم غیر انتفاعی علم و فرهنگ با چه رتبه هایی پر شده ؟ من غیر انتفاعی فقط علم و فرهنگ زدم از هرکسی هم که غیر انتفاعی قبول شده می پرسم علم و فرهنگ می گه نه یا صدرا قبول شدن یا ارشاد .
کارنامه ام رو که دیدم دلم می خواست خودمو بکشم اولش اصلا دقت نکردم یه نگاه سر سری انداختم بهش دیروز که با دقت نگاه کردم فهمیدم که از من خوش شانس تر وجود نداره ، فکر کن اخرین فرد قبولی رتبه اش ۶۸ باشه و رتبه ی تو ۶۹ اون هم توی دوره روزانه
دلم نمی خواد انقدر تلخ اینجا بنویسم ولی باور کنین که در حال حاضر دنیام مثل همین نوشته ها تلخه
هنوز نمی تونم باور کنم که به اون چیزی که توی یک سال دنبالش بودم نرسیدم .
هنوز هم باورم نمی شه که به جای علوم سیاسی علامه (روزانه نخواستم به شبانه راضی بودم)باید برم روانشناسی ازاد بخونم .
هرچند همه می گن همین رشته ات خیلی بهتر از اون چیزیه که دنبالش بودم.
خوب می دونم که فقط برای دل خوش کنی من میگن.
هنوز نتونستم باهاش کنار بیام دانشگاه ازاد بد نیست اصلا خیلی هم خوبه ولی من اصلا به امدن به ازاد فکر نمی کردم از همون اول سال می گفتم علامه،علوم سیاسی ولی نشد .
۲ روز فقط گریه کردم هنوزم وقتی که اسمش میاد اشکام سرازیر می شه .
هیچ وقت فکر نمی کردم در مقابل واقعیت انقدر ضعیف باشم . انقدر قبولش برام سخت باشه.
و بشینم انقدر گریه کنم .
من خودم رو برای چه مشکلاتی اماده کرده بودم و حالا چه زود جا زدم.
تبدیل شدم به یک دختر بد اخلاق و عصبی و گوشه گیر .
اصلا دلم نمی خواد از اتاقم بیرون بیام.
دائم با مامانم حرفم می شه .
همش سر درد دارم.
خواب ندارم.
با اینکه روزه هم نمی گیرم ولی هیچی نمی خورم.
بعضی وقت ها هم خوبم و یادم میره که چی شده
یه جمله ای چند وقت پیش توی وبلاگ مریم خانومی خوندم که خیلی به دلم نشست:
سرنوشت چه بد نوشت
امروز همون دیروزیه که منتظرش بودم انگار یادم رفته که هی می گفتم پس کی تموم میشه!
پس چرا انقدر ناراحتم؟؟؟
خدا وقتی که فریاد می زنم و تو جواب نمی دی باید سکوت کنم شاید تو حرفی برای گفتن داشته باشی.
نگار عزیزم توی اون شرایط با تنها کسی که دلم می خواست حرف بزنم تو بودی فقط خودت.
اینجا رو بخونین اینجا رو هم ، کامنت الناز رو هم بخونین . هرچند که من همه حرفاش رو قبول ندارم .