کم کم همه چی داره به خودش رنگ بوی روزمرگی و عادی شدن می گیره .
دانشگاه ، کلاس ها ، درس ها ، هم کلاسی ها و حتی ترافیکی که هر روز درگیرشی .
ولی همه چیز خیلی دوست داشتنی و دیگه اثری از اون حس های بد روزهای اول نیست .
من دوباره مثل دوران دانش اموزیم شدم یه دانشجوی پر سر صدا و خودشیرین
سرکلاس ریاضی :
استاد من بیام تمرین ها رو حل کنم از اون ته کلاس میام پای تخته
شیما و مونا و ساغر چپ چپ نگاه می کنن
سرکلاس روان شناسی:
استاد:کی امروز اماده است برای کنفرانس
من:استاد من اماده ام بیام ؟
نصفی از دوستان با لبخند و ژکوند و نصفی دیگه باز چپ چپ
کلاس آمار:
این تمرین رو حل کنین هرکی زود تر از همه بگه 1نمره به پایان ترمش اضافه می شه
چند مین بعد
من:استاد من در اوردم شد فلان عدد
استاد: افرین ،تشریف بیارین پای تخته (در حالی که داره 1نمره رو توی دفترش می زاره)
سر کلاس جامعه
هرکی هر حرفی می زنه من در مقابلش یه نظر مثبت یا منفی دارم
یاد حرف مریم می افتم که می گفت تو کلا ساز مخالفی
همه چی خوبه همه چی از رد و بدل کردن کتاب و فیلم و نقدر بررسی همون کتاب ها فیلم ها تا بحث و حرف هایی که اخرش می رسه به بغض کردن قورباغه
خند های توی اتوبوس ، چای خوردن توی اون لیوان ای استیل در دارمون
واتر پمپ هایی که ساعتای اخر خالی میشه
اسانسوری که همکف و 4 وایمیسته (اسانسور 2 و 3 خراب شده درستش هم نمی کنن)
غذا های سلف ،ژتون گرفتن
حتی خدافظی
...
فقط یه چیزی این وسط عذابم می ده
و من سخت درگیر خودش کرده
فکر و ذهنم مشغوله
کاش فقط یک نفر درکم می کرد فقط یک نفر
پ.ن:یک ساعت پیش رفتم تو سایت بانک ملت و دیدم اسممون برای حج عمره در امده
حدود 20 نفر از فامیل با هم ثبت نام کردیم و سر گروهمون هم مامان خوش شانس من هسنتد
خواهری که زنگ زد گفتم بهم مژده گونی بده .
اولم
قاصدک جان
آفرین
چقدر تو فعالی
مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
((((((((((((((((((((((((((((((((((((:
سلام خانم دانشجو،خوبی؟؟
....هر چند من پارسال از مکه اومدم اما،اما بهترین سفری بود که دوست داشتم زودی تکرار بشه






1-میدونی همه چیز برمی گرده به عادت،داریم عادت می کنیم به اینکه "دانشگاه" همون "مدرسه" ست،با این تفاوت که مختلطه و با این شباهت که هنوز خیلی ها بچه ن(قورباغه شما و آقای دال ِ ما)
2-آره کاش یه نفر فقط بفهمه!
3-خوشبحالت!...اسم ما در نیومده!
سلام تو چطوری عزیزم؟
1. اره فقط عادت شاید کمی هم وابستگی
2. هیچکس نمی فهمه سولماز هیچکس
3.من تا حالا نرفتم اولین باره
خوشحالم همه جی رنگ عادی خودشو گرفته

مرسی عزیزم .
منم کلی شیطون شدم پیش همه!
عجب ادم فعالی شدی تو دختر؟!
خوش به حالت
من فعال بودم
دارم استعداد هام رو بروز می دم خوب.
خدافظی قشنگه!



سختم هست
خدافظی خیلی قشنگه خیلیییییییییییییییییی
مخصوصا اینکه ...
((((((((((:
هیچ موقع نمیشه درک کرد!
مثل الان من!
سعی میکنم به کسی نگم
هر کسی فقط می تونه شرایط و موقعیت خاص خودش رو درک کنه
من و تو مثل هم هستیم الان
مثل خواهر های دوقلو .
اره حتما مژده گونی بگیر
اگر بتونم مژده گونی هم می گیرم ((:
اپ میکنیم
اتفاقا دانشگاه ما تازه داره خوش میگذره....هر روز سوژه ی جدید داریم!
چقدر خود شیرینی ها! من که از اول سال تا حالا لای کتابامو باز نکردم!
مگه اسما اومده رو سایت؟ منم برم ببینم!
به من هم خیلی خوش می گذره .
به خود شیرینی عادت کردم . ((:
خوش حالم ندا ...
منم مثه تو
خوشحالم که خوشحالی
بوسسسسسسسسسس.
بیا به روزم ...
بهم رای میدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اوهوم.
عنوانت منو یاد فیلم گاهی خوشی گاهی غم انداخت :دی
پس حسابی داری خودشیرین بازی در میاری !
به دوستات میگم حسابت رو برسن :دی
می خواستم همون رو بزارم عنوان ولی گفتم دختر خلاقیتت کجا رقته؟
(((((((:
نگفته هم حساب من رو می رسن )):
اوم ... اصل قالب مال خودم بود ندا
بنر ساخت واسم فقط ... !
چطور ؟
میخوای ؟
ی کم گرفتار ...
اگه بخوای بگم ... ببینیم چی میشه
همش عمومی

جر دو تا !
حقوق و اقتصاد !
اندیشه هم هست راسی
دیگه نمیدونم :ی
چطور ؟
اندیشه هم عمومیه ها ((:
سلام سلام



چقدر خوبه که همه چی به نظرت قشنگه
خدارو شکر
امیدوارم کسی باشه که درکت کنه.
بابا فعال
الان تو کلاس همه چشمشون به شماس به خاطر
این اکتیو بودن من میدونم!!
چون خودم یه کم فقط یه کم عین تو فعال شدم!
مواظب خودت باش
همه چشمشون به منه که یه چیزی بگم و زود ضایعم کنن
وای کور خوندن (((((((((:
یادته بهت گفتم اون روزا و اون حسای بد زودگذره؟ خوش حالم که خوبی و همه چی روبراست حاجیه خانم. منم برم یه سر به این سایت بزنم.
اره یادمه .
عجب حاجیه خانومی بشم من ((((((((:
سلام عزیزم
تبریک به خاطر حج
می خواستم بگم سعی کن از این روزا و ترمای اول و دوم دانشگاه حسابی لذت ببری ...
من الان ترم پنجم و حسابی سرم شلوغ شده ... قبلنا هی آرزو می کردم درسم دیر تموم بشه که بازم من تو دانشگاه خوش بگذرونم اما الان فقط آرزو دارم زودتر تموم بشه ... البته بعد اون هم که باید دغدغه ی ارشد رو داشته باشم .
حالا خوبه رشتم رو دوست دارم وگرنه سر از تیمارستان درمی آوردم
مرسی عزیزم
باشه عزیزم حسابی لذت می برم ((:
اره واقعا این تموم بشه دردسرهای ارشد شروع میشه .
خداروشکر که خوب شدی..به نظر من به این خودشیرینی همچنان ادامه بده..این فعالیت های کلاسی وقت امتحان ترم نافرم کمکت میکنه..
شرمنده قاصدک مهربونم:×:×:×
راستی چقدر خوب شد که اومدی تو وبلاگم ..آدرس وبلاگتو گم کرده بودم..اسم مستعارتم یادم نبود
فقط هم به خاطر پایان ترمه که دارم همچین خفت هایی رو قبول می کنم ((:
خواهش می کنم عزیزم
ندا ... پیداش نمی کنم ...


خودت کسی رو سراغ نداری ؟
خوبی حالا ؟
دلم تنگت شد نامرد
اشکال نداره خانومی
مرسی بلاخره یکی دلش برای من هم تنگ شد )):
سلااااااااام ندا :*:*:*
خوبی؟:*
از این بلاگ اسکای خوشم نمیاد..سخته
واااااااااای ندا خیلی خوشحالم که دیگه اون احساسای بد روزای اول باهات نیستن:*:*:*
و به رضایتی نسبی رسیدی..:*:X
همین که خودت از خودت راضی باشی خودش کلیه :*:*:*
باریکلا بچه زرنگ کلاس :X
خوشحالم که این همه خاطره خوب داری:* امیدوارم روزای بعدیت از امروزت هم بهتر باشه:*:X

ذهن منم گاهی خیلی مشغول میکنه.. گاهی صمیمی ترین ها هم نتونستن درکم کنن :-؟؟
ولی آدم امیدش باید به خدا باشه :X:*
ایشالله که نصیبت شه سفر حج :* بشی حاج ندا :دی
من برم دیگه :*


ببخشید دیر به دیر میام.. خیلی درگیرم.. کنکور و رفتن و ماندن.. همه و همه قاطی پاتی شده
دعا کن برام..
منم برات دعا میکنم :X
البته هیچ کدوم از این مشکلات باعث نمیشه شیطونی نکنم :دی
خوشم میاد توام مثه خودم شیطوووونی :دی
منم گاهی حس خودشیرینیم گل میکنه..از یه درس متنفرم ولی جلو دبیر میگم خیلی درس شیرینیه =))
منم آپم.. رسیدی بیا :*:X
خوش باشی
فعلا:*:*:*:-h
سلام خودشیرین
خدا رو شکر که اسمت در اومد انشاءالله که قسمت همه بشه من امسال اگه خدا بخواد دانشجویی ثبت نام می کنم تا قسمتم باشه یا نه
آره عزیزم من رشته م معماریه
درمانده نشدم جز در برابر کسی که پرسید : ((کیستی)) ؟
تلخ
"جبران خلیل جبران"
ممنونم که اومدی ...
به روزم اما ....