امروز رفتم پیش مریم .
دانشکده مدیریت دانشگاه تهران .
وقتی رسیدم مریم سر کلاس بود کل دانشکده رو گشتم تا کلاسش تموم شد و امد .
توی جلسه اشون هم رفتم نشسته ، مریم میگه خوب شروع کنین پسره برگشته می گه اول ایشون (من )رو معرفی کنین نمی دونم چرا همه کنجکاو شده بودند که بدونن من کی هستم رشته ام چیه .
من تا حالا تو دانشگاه خودمون غذا نخورده بودم .
مریم واسم کارت مهمان گرفت و با دوستاش رفتیم سلف ، نهار قیمه بود فقط(اخه مریم میگه معمولا دو نوع غذا می دن ) و من برای اولین بار توی اون ظرف های فلزی نهار خوردم .
سر کلاس ادبیاتشون هم رفتم نشستم نصفی از دانشجو ها سر کلاس خواب بودند .
دانشگاه خوشگل و بزرگی بود ولی من یونی خودمون رو خیلی بیشتر دوست دارم .
تو بگو سر کلاس یه شوخی ، حرفی ، خنده ای... هیچی ، همه حسابی طالب علم بودند .
دیروز سر کلاس جامعه موضوع تحقیق دو تا از بچه ها شیطان پرستی بود .
داشت می گفت : شیطان پرست ها برای شیطان دختر های جوون و کم و سن و سال رو قربانی می کنن و قبلش با یه اب مقدسی که با یه چیزهای بدی درستش می کنن غسلش می دن و خونش رو هم می خورن .
حالا کل بچه ها و استاد گیر دادند که بگو اون اب مقدس از چیه
دختره هم هی می گه چیزهای خوبی نیست
استاد می گه راحت حرفت رو بزن و اگه نگی بچه ها فکرشون می ره یه سمتی که نباید بره
دختره ی بیچاره با کلی خجالت می گه : ا س پ ر م اقایون رو با ا د ر ا ر مخلوط می کنن و اون می شه اب مقدس
پ.ن:خدا رو شکر که استاد به جای کتاب زمینه روانشناسی هیلگارد ، زمینه نوین روانسناسی رو معرفی کرد
اول
چطور تونستی اون غذا رو بخوری ؟؟؟؟؟؟؟
شنیدم تو غذاهای دانشگاه های دولتی کافور میریزن !!!
من خیلی کم خوردم
بیشتر ماست و ته دیگ خوردم.
می دونستم کافور می ریزن ((: ولی خر شدم خوردم دیگه .
اوا خاک عالم !چه آب مقدسی ...
کافور خوردی ؟
بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ((:
اخه رفته بود واسم ژتون گرفته بود نمی شد بگم نمی خورم ((:
به دلیل قاط زدن سیستم سوم میشویم
حالا تا دلت بخواد من تو دانشگاه غذا خوردم!
خوب مجبورم!
غذاشم بد نیست!
یه سری میگفتن کافور داره ولی ما چیزی حس نکردیم!!!
فکر نمیکنم داشته باشه!!!!
امروز جا دشمنت خالی قرمه چمنی داشتیم
این جا هم بود نبود .
من هم حس نکردم چون تا حالا نه دیده بودم نه خورده بودم ولی مطمئن باش که کافور داره .
منم همیشه سر کلاسای عمومی خوابم
فک کن دختره ردیف اول گرفته راحت خوابیده .
تا دلت بخواد امروز بچه ها کلی تیکه و شوخی و مزه پروندن!!!
اینقدر کیف داشت!
بچه های ما یوهو جوی میشن!
یه روز خوبن یه روز نه
کلاس های ما فقط به شوخی و خنده می گذره ((:
بیچاره دختره!!!
عجب استادی
تو کلاس جامعه شناسی همه باید این طوری باشن
راحت هر حرفی هست بزنن.
همین دیگه
اخه این چه طرز راحت بودنه؟!
ادم بیشتر ناراحته تا راحت
شاید برای کسی که داره اون بالا حرف می زنه سخت باشه
ولی کلا خوبه که همه چی راحت مطرح بشه .
سلام ندا جونم
باز گند کاشتم ا*س*م*ت*و گفتم
چقد گیجم من خدا
دانشگاه های دولتی همشون اینجورین ... دوستای منم یه ماجراهای برام تعریف می کنن که ادم از خنده روده بر میشه ....
اه فک کن مثلا دخترا به هم حسادت می کنن و ازین چرت و پرتا ...
به نظر من دانشگاه ازاد بهترین دانشگاهه ... باور کن جدی میگم عزیزم
میدونی دانشگاه ازاد حداقل ادم می تونه صداقتو ببینه تو چش دانشجوها که کی واسه درس اومده و کی نه ...
اما تو دولتی همه فقط ادعاشونه ....
اینو تجربه کردم
حسادت که بینشون خیلی زیاد بود خیلی
حتی پسرا به دخترا حسودی می کردن .
ازاد یونی خیلی عالیه خیلی بهتر از اون دولتی های که یه زمانی دوست داشتم دانشجوی اونجا باشم .
یعنی شیطان پرستی تا این حد کثافت بازیه
حالا این غذا رو خوردی تا بفهمی خوابگاهی های بیچاره چی میکشن
من دیگه فعلا می رویم
زت زیاد
خوابگاهی های بیچاره ؟؟؟؟؟
الهی واسشون بمیرم که روزی دو نوع غذا واسه هر وعدشون اماده می کنن !!!!
چه رجحمی داده به این دختره بیچاره ...
اره ... میگفت از خود بی خود که میشن ... همهههههههههههههه چی کوفت میکنن .. حتی ... فو ضو لا ت خودشون
مثلا با ادبیش بود
اره سال دیگه حتما من باید برم این همایش ... دلم بی نهایت میخواست ... !!
دختر خوب برو وبگذار ثبت نام کن سال دیگه بتونی شرکت کنی ... هوم ؟
این کلاس جامعه هم کلی کر کر خندس واس ماها
من بدون وبگذار هم می تونم شرکت کنم ((:
واسه ما از خنده یه چیزی اون طرف تره یهو می بینی یکی ولو شده از شدت خنده ((:
ظاهرا فکر بچه ها درست رفته یه جای دیگه....
دقیقا ((:
سلام ندایی جوووووونم!
خب منم واسه جشن پرشین بلاگ رفتم دانشگاه تهران(پز دادم مثلا!)
آره خودم تو پیام نور می بینم دیگه،انگار همه مردن بخداآزاد واقعا بهشته
only azad uni
سلام خانومی
خیلی وقته نتونسته بودم بیام نت ولی الان خیلی خوشحالم که داره حسابی بهت خوش میگذره
ایشالا این خوشی پایدار باشه گلم
مرسی عزیزم .
سلام
به به میبینم که دانشگاه تهران شریف بردین
به دانشگاه ما هم یه سر میزنی؟؟؟
البته اگه گذرت خورد و اومدی شمال!
کلاس هم همه طالب علم اند همه همه
طالب خنده
بیچاره دختره!!!اگه من بودم آب میشدم
تو بودی اصلا چنین موضوعی رو انتخاب نمی کردی .
در جواب اون کامنت نگار بگم که کافور توی غذای ما نمیریزن چون من از وقتتی رفتم یونی بصورت تصاعدی دارم عاشق پسرای ارشد میشم!
((((((((((((((((((((((((((((:
تو بلاگای برتر شرکت کردم ... رای میدی ؟ توی بلاگم گذاشتم
سلام
شطوری ؟؟؟؟؟؟
منم دانشگاه خودمون رو دوست دارم و ترجیح میدم به جاهای دیگه .
وووووووویییییی کافور ! خوب مزه ش که معلوم نیست اما خوب میریزن . مریضن به خدا . به شماها چه آخه که ......... . اه از دست اینا که به همه چیز آدم کار دارن .
ووووووویییییییی شیطان پرستی . باید موضوع جالبی باشه . حالا بودی واسه م بتعریف ببینم چی خبره .
موفق باشییییییییی
حتما می تعریفم برات .
فکرش رو بکن ۴ سال بخوای کافور بخوری )))))))):
سلام
با اینکه در بهترین دانشکده دانشگاه تهرانم(هنرهای زیبا) ولی بازم راضی نیستم.
از دور خوش است