حسام عزیز ما

حسام اولین فرزند پدر و مادرش،زمانی که به دنیا امد یه پسر ریز بود که سرش پر بود از موهای مشکی ، تا چهل روزگی روز و شب گریه می کرد همه متعجب بودن که چرا این بچه انقدر بی تابی می کنه ،  بعد ها وقتی که 3 ساله شد و تونست غذا بخوره وقتی دیدند که دهانش به حد کافی  باز نمی شه برای اینکه بتونه قاشق غذا رو داخل دهانش کنن و رفتند دکتر ، دکتر تشخیص داد که عارضه مادر زادی هست و فک بالا و پایین حسام خیلی بیشتر از افراد عادی به هم جسبندگی دارند و گفت باید 5 ساله بشه تا بتونن عمل رو روش انجام بدهند.

وقتی که حسام 5 ساله بود اولین عمل جراحی روش انجام شد ، پیوند از دنده ، یه عمل سخت برای یک بچه 5 ساله ولی این عمل درمان قطعی کافی برای حسام ما نبود.

تا عمل بعدی که توی 12 سالگی انجام شد حسام با مشکلش دست و پنجه نرم کرد مشکل فک هنوز روی شکل ظاهری صورتش تاثیر نگذاشته بود دکترش رو عوض کردند تشخیص این دکتر چیز دیگری بود دکتر معتقد بود که حسام بعد از تولد توسط پرستاری که داشته حمامش می کرده یا لباس تنش می کرده یا هر کار دیگه ای از دست پرستار رها شده و ضربه خورده و گریه های شدیدش تا چهل روزگی هم به همین دلیل بوده شاید اگه اون پرستار می گفت که چه اتفاقی برای حسام افتاده کارش هیچ وقت به این جا ها نمی رسید.

 عمل دوم انجام شد ولی حسام با پزشکان همکاری نکرد و ورزش ها رو انجام نداد سلول ها دوباره شروع به استخوان سازی کردند و حسام به یک عمل دیگه احتیاج پیدا کرد.

عمل سوم که امیدوارم عمل اخر باشه به امید خدا فردا انجام میشه توی 16 سالگی حسام .

فقط از خدا می خوام که دیگه احتاج به عمل چهارم نباشه چون دیگه نه خودش نه پدر و مادرش طاقتش رو ندارند.

این بار دیگه توی اولین روزهای بعد ازعمل نمیرم ملاقاتش چون دلم نمی خواد وقتی با اون سر و صورت خونی باند پیچی شده دیدمش مثل عمل قبلی بزنم زیر گریه و هم حسام و هم بقیه رو ناراحت کنم صبرمی کنم تا حالش یه کم بهتر بشه و بعد برم.

فقط خدا کنه که این بار همکاری کنه.

نظرات 24 + ارسال نظر
مریم خانومی شنبه 19 مرداد 1387 ساعت 11:53 ب.ظ http://maryam-khanoomi.blogfa.com

امیدوارم که عملش با موفقیت انجام بشه

پریسا یکشنبه 20 مرداد 1387 ساعت 12:05 ق.ظ http://samfunitarik.blogfa.com

ایشالله همینطور میشه و نیازی به عمل چهارم نباشه ایشالله...منم براش دعا میکنم..
در ضمن چشم!!!دفعه بعدی اسم تورو حک میکنم رو دستم!

نارنجی! یکشنبه 20 مرداد 1387 ساعت 12:36 ق.ظ

سلام!


یه حسی بهم میگفت امشب اپ میکنی ولی نمیدونم چرا دیر رسیدم؟!

امیدوارم دفعه اخر باشه و حالش زود زود خوب بشه!


همه هم زودتر از ناراحتی بیرون بیان!

الهه یکشنبه 20 مرداد 1387 ساعت 10:52 ق.ظ http://mabehammohtajim.blogfa.com

مرسی عزیزم خاطره ما شدی
ایشالا حسام جونتونم زودی خوب میشه

×× یه کبوتر ××از ---> دو کبوتر یکشنبه 20 مرداد 1387 ساعت 08:39 ب.ظ http://2-kabutar.blogfa.com

چه خبر خانومی عمل خوب بود ؟

ابر بهار دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 09:16 ق.ظ

سلامخوبی ندایی جونم؟

منم همینجا از ته دلم دعا میکنم که این آخرین عملی باشه که روی فکش انجام میشه.

مواظب خودت باش

فاطمه دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 11:46 ق.ظ http://manotoma.blogfa.com/

من میدونم که خوب میشه
خدا کنه که این آخرین عمل و بهترین عملش باشه
ایشالا
ای کاش پرستارش میدونست که چه کاری کرده

سولماز(جایی شبیه قلب من) دوشنبه 21 مرداد 1387 ساعت 07:33 ب.ظ http://www.bahar1369.persianblog.ir

سلام خانومی چطوری تو؟!....
آخی!...انشاالله این آخرین عمله!...دعا می کنم براش اگه قابل بدونی!
آپم منتظرت....میای دیگه؟!...(برای دیدن صفحه به روز شدهctrl+f5را بزنید.)

پریسا سه‌شنبه 22 مرداد 1387 ساعت 01:24 ق.ظ http://samfunitarik.blogfa.com

سلاام
چی شد ؟
عمل کرد؟
من آپم.

باران پنج‌شنبه 24 مرداد 1387 ساعت 12:15 ق.ظ http://setareasemonman.blogfa.com

سلام
امیدوارم حالش خوب بشه و دیگه عمل نکنه.راستی حسام چه نسبتی باهات داره؟
الان عمل کرده بهتره؟؟؟

سلام همسایه های3 پنج‌شنبه 24 مرداد 1387 ساعت 12:26 ب.ظ http://rezatehranii3.blogfa.com

سلام.با موضوع یک فیلم منتظر نظرتم دوست عزیز[گل]

ابر بهار پنج‌شنبه 24 مرداد 1387 ساعت 12:49 ب.ظ

سلام

من باختم

حرفایی راجع بهش شنیدم که دیگه............

ابر بهار پنج‌شنبه 24 مرداد 1387 ساعت 12:49 ب.ظ

ندا فکزشم نمیکردم

آش نخورده و دهن سوخته بمونم

دیگه میرم .......

از همه جا میرم............

باران جمعه 25 مرداد 1387 ساعت 12:03 ق.ظ http://setareasemonman.blogfa.com

حسام بهتره؟//

نارنجی جمعه 25 مرداد 1387 ساعت 12:21 ق.ظ http://zohrehplanet.blogfa.com

اخی عزیزم .
امیدوارم هر چه زودتر خوب شه .
به منم سر بزن .

نگار جمعه 25 مرداد 1387 ساعت 12:53 ق.ظ http://fanna.blogfa.com

ایشالا خوب شه

گلبرگ جمعه 25 مرداد 1387 ساعت 07:35 ق.ظ http://ghalbiberangeeshgh.blogfa.com

اخ عزیزم من میفهمم پدر و مادرش چی میکشن
امیدوارم خدا کمک کنه و حالش خوب بشه
خامون مهربونه قاصدک عزیزم

گلبرگ جمعه 25 مرداد 1387 ساعت 07:36 ق.ظ

خدامون*

مرتضی جمعه 25 مرداد 1387 ساعت 09:01 ب.ظ http://benfi.blogfa.com

سلام
مب جالبی داری
ممنون میشم اگه به وب من هم سر بزنی
به امید دیدار

پریسا شنبه 26 مرداد 1387 ساعت 02:07 ب.ظ

سلام ندا جون.
نه عزیزم ازش خبری نیست

پریسا شنبه 26 مرداد 1387 ساعت 05:32 ب.ظ

سلااام
چرا اومد مهرنوش به وبلاگش یه سر بزن.

√مهرنوش خانومی√ دوشنبه 28 مرداد 1387 ساعت 01:04 ق.ظ http://tameshki.blogsky.com

سلام عزیزم ...

خیلی سخته .. درکش میکنم ..

امیدوارم همه چی خوب پیش بره

√مهرنوش خانومی√ دوشنبه 28 مرداد 1387 ساعت 01:05 ق.ظ http://tameshki.blogsky.com

مرسی ب یادم بودی

و متاسفم که نگرانت کردم عزیزم ...

زنده م

√مهرنوش خانومی√ دوشنبه 28 مرداد 1387 ساعت 01:07 ق.ظ

خدا خیلی بزرگه
دعا میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد